چشم های تو...
نازنین من...پرنسس کوچولوی من تو که نمیدونی چشم های سیاهت وقتی نگاهم میکنند..چه قدرعاشقانه خدارو شکرمیکنم...معصومیت نگاهت ..حرفهای شیرینت من و تا اوج ارزوهای خوبم میبره...
خیره که نگاهم میکنی دوست دارم برای همیشه این نگاهت توی ذهن ودلم ثبت بشه و هیچ وقت یادم نره ...گاهی با خودم میگم خدانکنه که تو نباشی ووولی اگه من نباشم و تو رو حتی یه لحظه نبینم..اون لحظه رو چطوری باید بگذرونم... لمس بدن کوچیکت ..گرمای وجودت ...مگه مردن همه ی اینها رو ازمن بگیره ...عزیز دلم...از این به بعد برات مینویسم...اما نوشتن که هیچ وقت نمی تونه عمق عشق من و به تو بگه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی